گر چنین شوریده ام تقصیر لبخند تو بود
دختر شهر خیالاتم همانند تو بود
هر چه در احساس من گنجد به پایت ریختم
شاعری را پیشه کردم چون خوشایند تو بود
رو به سویت قبله بستم , کافرم پنداشتند
من پرستیدم خدایی که , خداوند تو بود
عشق بازیهای من با عشق تو معنا گرفت
حلقه ی بگسسته ام مشتاق پیوند تو بود
طعم شور انگیز تو در ذوق من غوغا نمود
این هم از لطف کمالات هنر مند تو بود
درد تو ارزد به صد درمان طبیبان را بگو
این جفا های همایونی فرآیند تو بود
جای عشقت را نشدگیرد کسی در قلب من
نبض قلب خسته ام زندانی بند تو بود
سالها بگذشته در رویای تنها بودنم
شیطنت هایی به جا مانده , که ترفند تو بود
نام نادر از لبان غنچه ات افتاده است
بی هویت کرده نامی را که پسوند تو بود
درباره این سایت